گل میکند به باغ نگاهت جوانیم
وقتی بروی دامن خود می نشانیم
داغ جنون قطره ای اشکم به چشم تو
هر چند از دو چشم خودت می چـــــکانیم
من عابر شکسته دل خلـــــــــوت تــــــــو ام
تا بیکران چشم خودت می کشـــــــــــــــــــانیم
یک مشت بغـــــض یخ زده تفسیر میکند
اندوه و درد غـــــربت بی همــــزبانیــــــــــم
وقتــی پــــرید رنـــــــگ تو از پشت قصـــــه ها
تصــــویر شد نهــــایت رنگــــــــین کمانیــــــــــــــم
تو آن گلی که می شگفتی در خیال من
پٌر میشود ز عطــــــــر خوشـــــت زندگانیم
در کهــــــکشان چشــــــــم تو گم میشود دلم
سرگشـــــــته در نهـــــایتی از بی نشــــــانیـــــم
زیبــــــــــــاترین ردیف غزلهـــــــــــای من تویی
ای یار ســــــــرو قامت ابر کمـــــــــــانیم
حالا بیا و غربت ما را مرور کـــــــن
ای یادگار وسعت سبز جوانیم
چشم هایم ترا میبیند ** دست هایم ترا لمس میکند و ........ لبهایم
ترا میبویند....
***
ماه ها را
بیستر از همه دوست میداشتی
ولی حالا
ماه هر شب ترا به یاد میاورد
میخاهم ترا فراموش کنم
اما این ماه با هیچ دستمالی ازین
پنجره پاک نمیشود
***
صدای قلبت نیست
صدای قلب تو است
که شبها در سینه ام قدم در قدم میزنی
کافیست کمی خسته شوی
کافیست کمی بایستی ؟؟؟؟
***
چشم هایم ترا میبیند ** دست هایم ترا لمس میکند و ........ لبهایم
ترا
میبویند....
***
اجزایم گم شده اند ...
حکایت تنهایی روز هاست که با ماست
از خودم جدایم ...
تنها
اما با تو پیوسته!
***
ساعت هایی که برای مطالب میزنه به وقت ایران که نیستَ،هست؟!
خوب آره دیگه باید که به وقت ایران نباشه
من که حالی به ایران نیستم ... من که گفته بودم غزاله جون اوکی حالی دوباره ریپیر ساختم حالا همه درست شده میتونه چک کنی ... امیدوارم که با هم همکار باشیم ... خیلی خوب میشه به هردوما ...
کامیاب باشی عزیز غزاله جان